بیــاتــاجوانمـــــ

بیــاتــاجوانمـــــ

دارد زماטּ آمـدنـت دیر مےشود
دارد جواטּ سینــہ زنت پیر مےشود


♥ مهــــــــــــــــــدے ♥ علیه‌السلام



الل‏هم عجل لولِیڪ الفرج
بحق زینب ڪبرے سلام‌الله‌علیها

روزشمار محرم عاشورا

✓راحت می‌شوی...

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۲۰ ب.ظ

گفت: "از امت تو خیلی سختی کشیدم."

گفت: "راحت می‌شوی!"

گفت: "خیلی سعی کردم نجاتشان بدهم از سرگردانی و گمراهی."

گفت: "دیگر تمام شد رهاشان کن."

گفت: "نشسته‌اند روی منبر تو. رسواترین مردم ادعا می‌کند خلیفه‌ات شده."

گفت: "خداوند پاداشت را می‌دهد. به‌خاطر صبری که کرده‌ای."

گفت: "لجاجت و عناد و دشمنی دیدم از امت تو."

گفت: "نفرینشان کن علی‌جان!"

سرش را بلند کرد طرف آسمان:

"خدایا! بدتر از من را نصیب این‌ها کن و بهتر از این امت را نصیب من."

پیامبر نگاهش کرد، گفت: "راحت می‌شوی. سحر فردا... ."

چشم‌هایش باز شد. سرش را تکیه کرده بود به دیوار حیاط.

ابر سیاه روی ماه را پوشاند.

خواب دیده بود.

خواب پیامبر و فاطمه را.


برگرفته از کتاب آفتاب در محراب

  • کنیز ملکه مدینه

نظرات  (۲)

سلام دوست عزیز....
ما ی طرحی داریم واسه امام زمان...
بیا تو وب اگه میخوای کمکی کنی!!!
با تشکر...
سلام دوست عزیز....
ما ی طرحی داریم واسه امام زمان...
بیا تو وب اگه میخوای کمکی کنی!!!
با تشکر...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
folder98 facebook

آپلود عکسکد تغییر تصویر پس زمینه