بیــاتــاجوانمـــــ

بیــاتــاجوانمـــــ

دارد زماטּ آمـدنـت دیر مےشود
دارد جواטּ سینــہ زنت پیر مےشود


♥ مهــــــــــــــــــدے ♥ علیه‌السلام



الل‏هم عجل لولِیڪ الفرج
بحق زینب ڪبرے سلام‌الله‌علیها

روزشمار محرم عاشورا

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ینصرنی» ثبت شده است

۱۷
آبان

 

می‌گفت:

کنار یکی از زاغه مهمات‌ها سخت مشغول بودیم؛

تو جعبه‌های مخصوص، مهمات می‌گذاشتیم و درشان را می‌بستیم.

 

گرم کار، یکدفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه، با چادر مشکی!

داشت پا به پای ما مهمات می‌گذاشت توی جعبه‌ها.

 

باخودم گفتم:

حتما از این خانمهاییه ک می‌آن جبهه.

اصلا حواسم به این نبود ک هیچ‌ زنی رانمی‌گذارند وارد آن منطقه بشود.

به بچه‌ها نگاه کردممشغول کارشان بودند

و بی‌تفاوت می‌رفتند و می‌آمدند.

انگار آن خانم را نمی‌دیدند.

قضیه عجیب برام سؤال شده بود.

موضوع، عادی ب نظر نمی‌رسید.

کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست.

رفتم نزدیک‌ترتا رعایت ادب شده باشد،

سینه‌ای صاف کردم وخیلی با احتیاط گفتم:

 

خانم!

جایی ک ما مردها هستیم

شما نباید زحمت بکشین.

 

رویش طرف من نبود.

ب تمام قد ایستاد و فرمود:

مگر شما در راه برادر من زحمت نمی‌کشید؟


یک آن یاد امام حسینعلیه السلام افتادم

و اشک توی چشمهام حلقه زد.

خدا به‌ام لطف کرد ک سریع موضوع را گرفتم

و فهمیدم جریان چیست.

بی‌اختیار شده بودم و نمی‌دانستم چه بگویم.

 

خانم، همان‌طور ک روشان آن‌طرف بود،

فرمودند:

ـــــــــــهرکس ک یاور ما باشدــــــــــــ،

ـــــــــالبته ما هم یاری‌اش می‌کنیمـــــــ.

.

.

 

ما مرتب اگر چه در نزدیـــــم

این کریمان مرتباً دادنـــــد

 


شهید عبدالحسین برونسی

خاک های نرم کوشک

  • کنیز ملکه مدینه
folder98 facebook

آپلود عکسکد تغییر تصویر پس زمینه