بیــاتــاجوانمـــــ

بیــاتــاجوانمـــــ

دارد زماטּ آمـدنـت دیر مےشود
دارد جواטּ سینــہ زنت پیر مےشود


♥ مهــــــــــــــــــدے ♥ علیه‌السلام



الل‏هم عجل لولِیڪ الفرج
بحق زینب ڪبرے سلام‌الله‌علیها

روزشمار محرم عاشورا

۱۶۶ مطلب توسط «کنیز ملکه مدینه» ثبت شده است

۲۳
اسفند

عـ♥ شـ♥ قـ♥  ترس ندارد،

می‌شود فاطمهــ و می‌میرد به پای علیــ






  • کنیز ملکه مدینه
۱۶
اسفند



عکس از نعیم کاوه


دریافت فایل
  • کنیز ملکه مدینه
۱۳
اسفند

 

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد



سیب‌ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار

قبلا این صحنه را نمی‌دانم

در من انگار می‌شود تکرار


آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه



گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...

دست من را بگیر، گریه نکن

مرد گریه نمی‌کند پسرم



چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد

پیش چشمان بی‌تفاوت ما
ناله‌هایش فقط تماشا شد



صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضه‌ی کیست

طرف کوچه رفتم و دیدم

در و دیوار خانه‌ای مشکی است


با خودم فکر می‌کنم حالا
کوچه ما چقدر تاریک است

گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است



شعر از سید حمیدرضا برقعی
عکس از استاد رضا


دریافت فایل
  • کنیز ملکه مدینه
۰۱
بهمن

روی دستش نشست،

نیشش را فرو برد و شروع کرد به مکیدن خون،

مادر بی‌حرکت ماند؛

اگر او را فراری می‌داد

ممکن بود در تاریکی شب به سراغ کودکش بیاید.

مادر


خورشید را می‌دیدم

که هر روز دیرتر از پدرم بیدار می‌شود

اما زودتر از او به خانه برمی‌گردد

پدر


وقتی انسان حق پدرو مادرش را ادا کند

جمال امام‌ها پیدا می‌شود

نکند حق آنها را ضایع کنی ک راهت بسته می‌شود

اگر زنده‌اند یا مرده،

هرطور که می‌توانی آنها را از خودت راضی کن.

حاج اسماعیل دولابی


عکس از مهدی چگنی و حمید ارونقی

  • کنیز ملکه مدینه
۲۸
دی




ج هان را ادامه می‌دهیم


امانت خدا بر زمین مانده بود.
آدمیان می‌گذشتند بی‌هیچ باری بر شانه‌هایشان
خدا پیامبری فرستاد تا به یادشان بیاورد
قول نخستین و بیعت اولین را.

پیامبر گفت:
ای آدمیان ای آدمیان!

این امانت از آن شماست بر دوشش کشید.
این همان است که زمین و آسمان را
توان بر دوش کشیدنش نیست
پس به یاد آورید انسان را و دشواری‌اش را
اما کسی به یاد نیاورد.

پیامبر گفت:
عشق است، عشق است.
عشق است که بر زمین مانده است.
مجال اندک و فرصت کوتاه
شتاب کنید وگرنه نوبت عاشقی می‌گذرد
اما کسی به عشق نیندیشید.

پیامبر گفت:
آنچه نامش زندگی است، نه خیال است و نه بازی
امتحان است.
و تنها پاسخ به آزمون زندگی
زیستن است.

اما کسی آزمون زندگی را پاسخ نگفت.

و در این میان کودکی ک تازه پا به جهان گذاشته بود،
با لبخندی پیامبر را پاسخ گفت
زیرا پیمانش با خدا را به یاد می‌آورد.
آنگاه خدا گفت:
به پاسخ لبخند کودکی،
جهان را ادامه می‌دهیم.


عکس از هدایت سلطانی زرندی

  • کنیز ملکه مدینه
folder98 facebook

آپلود عکسکد تغییر تصویر پس زمینه