پدرم تو خواب اومد بهم گفت:
هر روز دم غروب تو این منطقه
حضرت زهرا سلاماللهعلیها میاد
و چادرشو رو استخونهامون میکشه و هممونو به اسم صدا میزنه و
مارو پسرم خطاب میکنه.