بیــاتــاجوانمـــــ

بیــاتــاجوانمـــــ

دارد زماטּ آمـدنـت دیر مےشود
دارد جواטּ سینــہ زنت پیر مےشود


♥ مهــــــــــــــــــدے ♥ علیه‌السلام



الل‏هم عجل لولِیڪ الفرج
بحق زینب ڪبرے سلام‌الله‌علیها

روزشمار محرم عاشورا

۱۷ مطلب با موضوع «شهــداے فاطمــــــہ» ثبت شده است

۰۵
مرداد

بسم رب شهدا و صدیقین

 

آخـر دل است دیگر...

گاهی سر به هوا می شود... گاهی سر به زیر می شود...

گاهی می گیرد... گاهی هم تنگ می شود...

تو می گویی چه کارش کنم؟ دل است دیگر

 

باور کن که دلم برایت تنگ شده است ... بیا...

بیا بنشین کنارم می خواهم برایت حرف بزنم

 

برادرم ... عزیزدلم...

اینقدر نگاهت را ندوز به چشمانم  باور کن که از این نگاهت خجالت می کشم

می بینی...؟ گلو درد این بارم از سرما خوردگی نیست

عزیزدلم گلویم درد می کند از بس که این روزها  بغض گرفته گلویم را می خورم...

 

نگاهم نکن لطفا... میخواهم برایت حرف بزنم

از کجای دلم برایت بگویم که خون دل نخورده باشد؟

سرم را پایین بگیرم یا تو سرت را بچرخان... نمی توانم...

باور کن نمی توانم سنگینی این نگاه و لبخندت را تحمل کنم

آخر این لبخند بر لبانت چیست؟

نمی خواهی بالاخره رمز این خنده و نگاهت نافذت را فاش کنی...؟

 

می دانم می دانم که مرا همراز دلتنگی هایت نمی دانی...

اما تو ببین... خوب دقت کن به دلم... ببین با دلم چه کرده‌ای؟

 

دو زانو در برابرت می نشینم

سرم را پایین می گیرم اشک هایم را نبینی

تنها چیزی که برای گفتن دارم همین است

 

دوستت دارم...لطفا...دوستم داشته باش

 

  • حسین خوشنویس
۳۰
تیر

گفتم: خـــــــــون...

گفت: هیـــــس، شلوغـــــش نکـــــن!

گفتم: دستــــت، پـــــات، ســـــرت...

گفت: حلالــم کـــــن.

گفتم: عبـــــاس...

گفت: یاحسیــــن

 به یاد شهدای دیروز و مدافعان شهید امروز...


طرح از محسن رضایی

  • کنیز ملکه مدینه
۳۰
خرداد

گفت: فقیرم!

گفتند: نیستی.

گفت: فقیرم! باور کنید.

گفتند: نه! نیستی.

گفت: شما از حال و روز من خبر ندارید.

و حال و روزش را تعریف کرد.

گفت که چه قدر دست هایش خالیست.

و چه سختی هایی شب و روز میکشد

ولی امام هنوز فقط نگاهش میکرد.

گفتند: صد دینار به تو بدهم حاضری بروی

و همه جا بگویی که از ما متنفری؟

از ما فرزندان محمد؟

گفت:نه! به خدا نیستم.

- هزار دینار؟

- نه به خدا قسم.

- ده ها هزار؟

-نه! باز هم دوستتان خواهم داشت.

گفتند: چه طوری میگویی فقیری

وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمیفروشی؟

چه طور میگویی فقیری

وقتـــــــی...

کــالای

عشقــ مــا

در

دارایــی تــو

هســت؟؟!!

                                      

  • کنیز ملکه مدینه
۰۳
ارديبهشت


روی زمین افتاده بود.

تو یه دستش قنداق بچش بود، تو یه دستش قنداق تفنگ...

از یه طرف سربازای عراقی بهش نزدیک میشدن، از یه طرف خاطرات زن و بچش ازش دور...

با یه دستش میخواست تفنگو از زمین بلند کنه اما دیگه جونی نداشت،

با دست دیگش خاکو کنار میزد و عکس زن و بچه‌شو لای خاک پنهان می‌کرد،

نمی‌خواست حتی عکسشون به دست دشمن بیفته...


امیر عضد

  • کنیز ملکه مدینه
۲۰
فروردين

خوزستــــــان 1364

خانه‌هــای ویــران، کودکــی که گریــه می‌کرد و ناگهــان صــدای انفجـــــار...

علــی و احســان، دو‌هــم‌رزم شهیـــــد شدنــد.


تهـــــران 1393

علــی و احســان در خیابان‌هــای تهــران گشتنــد، آنهــا همه‌چیــز را دیدنـــد،

همه‌چیـــــز را...

فرصــت مانــدن نبــود.

غمگیــن روی نیمکــت پــارک منتظــر بازگشــت بودنــد.


احســان: مــا بــرای چــی شهیـــــد شدیــم؟ علــی سکــوت کــرد...

صــدای کودکــی کــه می‌خندیــد سکــوت را شکســت...


علــی گفــت: به‌خاطــر لبخنــد ایــن کــودک...


لبخند


عکس از قاسم محمدی
  • کنیز ملکه مدینه
folder98 facebook

آپلود عکسکد تغییر تصویر پس زمینه