خدابیامرز اخلاقش مثل عسل شیرین بود
اما گاهی که عصبانی می شد فحش می داد...
یک فحش ناب داشت که مخصوص خودش بود و فقط همان یک فحش را بلد بود...
همیشه دلم می خواست یک جور عصبانی اش کنم تا بهم فحش بدهد
ابروهایش را در هم می کرد و با آن لهجه ی شیرینش می گفت:
خاک کربلا تیِ سر
یعنی خاک کربلا توی سرت...
حتی بیشتر