۲۸
دی
ج هان را ادامه میدهیم
امانت خدا بر زمین مانده بود.
آدمیان میگذشتند بیهیچ باری بر شانههایشان
خدا پیامبری فرستاد تا به یادشان بیاورد
قول نخستین و بیعت اولین را.
پیامبر گفت:
ای آدمیان ای آدمیان!
این امانت از آن شماست بر دوشش کشید.
این همان است که زمین و آسمان را
توان بر دوش کشیدنش نیست
پس به یاد آورید انسان را و دشواریاش را
اما کسی به یاد نیاورد.
پیامبر گفت:
عشق است، عشق است.
عشق است که بر زمین مانده است.مجال اندک و فرصت کوتاه
شتاب کنید وگرنه نوبت عاشقی میگذرد
اما کسی به عشق نیندیشید.
پیامبر گفت:آنچه نامش زندگی است، نه خیال است و نه بازی
امتحان است.
و تنها پاسخ به آزمون زندگی
زیستن است.
اما کسی آزمون زندگی را پاسخ نگفت.
و در این میان کودکی ک تازه پا به جهان گذاشته بود،
با لبخندی پیامبر را پاسخ گفت
زیرا پیمانش با خدا را به یاد میآورد.
آنگاه خدا گفت:به پاسخ لبخند کودکی،
جهان را ادامه میدهیم.
عکس از هدایت سلطانی زرندی